جدول جو
جدول جو

معنی خدائی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

خدائی کردن
(بِ اَ کَ دَ)
تشبه بخدا پیدا کردن، پادشاهی کردن. سلطنت کردن. حکومت کردن. دست استیلا داشتن:
بر آفاق کشور، خدائی کنی
جهان در جهان پادشائی کنی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ پُ زِ جَ شُ دَ)
تکدی کردن. دریوزه کردن. سؤال کردن. صدقه خواستن. تکدی:
پادشاهیت میسر نشود بر سر خلق
تا بشب بر در معبود گدائی نکنی.
سعدی.
وگر جور در پادشائی کنی
پس از پادشاهی گدائی کنی.
سعدی.
سعدی شیرین سخن در راه عشق
از لبش بوسی گدائی میکند.
سعدی.
گر گدائی کنی از درگه او کن باری
که گدایان درش را سر سلطانی نیست.
سعدی.
شب بر در حق گدائی کند. (مجالس سعدی). رجوع به گدائی شود.
- امثال:
صد سال است گدائی میکند هنوز شب جمعه را نمیداند
لغت نامه دهخدا
(نَدْءْ)
قیمت کردن:
بهائی کنند آنچه آمد خوشم
درم پیش خواهم به ایشان کشم.
فردوسی.
تو با شهریار آشنایی مکن
خرنده نداری بهائی مکن.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(بَ هََ دَ)
ویرانی کردن. (یادداشت بخط مؤلف) :
خرابی کند مرد شمشیرزن
نه چندانکه آه دل پیرزن.
سعدی (بوستان).
، بی تابی کردن. ناشکیب بودن:
دل خرابی میکند دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما.
حافظ.
، کثافت کردن. آلودن. نجس کردن شلوار یا بستر یا جز آن. ریدن.
- امثال:
اجل سگ را می رسد، چون بمسجد می رود خرابی می کند
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
در روی چیزی عمل خراطی انجام دادن. در چیزی خراطی اجرا کردن
لغت نامه دهخدا
(بُ کَ دَ)
بحالت خماری خود را درآوردن.
- امثال:
بی می خماری کردن، شراب ناخورده مستی کردن
لغت نامه دهخدا
(بَ اَ تَ)
کنایه از دشنام دادن، زیانکاری کردن. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) ، تحقیر کردن. استحقار. استخفاف. (یادداشت مؤلف) : جماعتی از بزرگ زادگان بر وی خواری کردند و از خداوندان تعلیم گفتند و تو از کجا و علم خواندن کجا؟ (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ / کِ دَ)
مدیحه سرودن. فضایل ممدوح را به شعر درآوردن، اشعار در فضایل و مصایب اهل بیت خواندن
لغت نامه دهخدا
تصویری از گدائی کردن
تصویر گدائی کردن
تکدی کردن، دریوزه کردن، صدقه خواستن، سئوآل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پنهان کردن سر پشت دیواری و سپس بیرون کردن سر و گفتن دالی برای خندانیدن کودکان
فرهنگ لغت هوشیار
دریوزه کردن کدیه کردن سوال کردن: گر گدایی کنی از درگه او کن باری که گدایان درش را سرسلطانی نیست. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
((کَ دَ))
تهی کردن، خلوت کردن
فرهنگ فارسی معین
اگر بیند سقائی می کرد و بی طمع بود، دلیل است به کار آخرت مشغول شود. اگر بیند که مشک پرآب بود و به کس نداد، دلیل که مال جمع کند و از آن خیر نبیند. جابر مغربی
سقا درخواب، دلیل بر مردی است که دیندار بود. اگر بیند سقائی می کرد و آب به مردم می داد، دلیل که با مردم نیکوئی نماید. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
گدا: شکست و مشکلات
چیز به گدا دادن: برای کارهای خوبتان از شما تمجید خواهد شد
گدا بودن: هدیه خواهید گرفت - لوک اویتنهاو
اگر در خواب دید گدائی می کرد و مردم او را چیزی می دادند، دلیل خیر وبرکت است. محمد بن سیرین
گدا در خوابهای ما انسانی است بزرگ منش و خیر و نیکو کار که بدو ن آشنائی قبلی به ما محبت می کند و خیر و خوبی می رساند. اگر ببینید خودتان گدا شده اید خوب است و خواب شما می گوید نیکی می کنید. اگر در خواب ببینید که گدا شده اید و از مردم کمک می خواهید خواب شما می گوید به دیگران محبت و کمک می کنید و کسی از این نیکی و خوبی آگاه نمی شود. اگر دیدید به صدای بلند گدائی می کنید و کمک می خواهید از این ناراحت هستید که چرا دیگران به خوبی و صداقت شما توجه ندارند و قدر آن را نمی دانند و سپاسگزاری نمی کنند. منوچهر مطیعی تهرانی
دیدن گدائی بر چهار وجه است. اول: خیر و برکت. دوم: منفعت. سوم: معیشت. چهارم: عز وجاه.
اگر دید از مردم چیزی میخواست و نمی دادند، دلیل که کارهای وی بسته شود.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
Empty, Deflate, Void
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
dégonfler, vider
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
mengempiskan, mengosongkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
বাতাস বের করা , খালি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
kupunguza hewa, kutolea, kutia tupu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
havasını almak, boşaltmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
바람을 빼다 , 비우다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
空気を抜く , 空にする , 空にする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
לשחרר אוויר , לרוקן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
हवा निकालना , खाली करना , खाली करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
випускати повітря , спорожнити , спорожнювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
ปล่อยลม , เท
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
leeglaten, leegmaken, legen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
desinflar, vaciar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
sgonfiare, svuotare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
desinflar, esvaziar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
放气 , 清空
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
wypuszczać powietrze, opróżniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
entleeren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
сдувать , опустошить , опустошать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خالی کردن
تصویر خالی کردن
ہوا نکالنا , خالی کرنا
دیکشنری فارسی به اردو